هر ضرب المثل یک داستان: کی زنگوله رو بندازه گردن گربه ؟!
آنکه زنگوله را گردن گربه ببندد کیست؟
گویند گربه ای ناقلا و زبرو زرنگ در شکار کردن موشان علاقه ای فراوان داشت، به طوری که همه روز تنی چند از آنها صید کردی و لقمه چرب خویشتن ساختی. سرانجام موشان از فرط بی رحمی و آزار او به تنگ آمدند و مجلس کنگاشی ترتیب دادند و جملگی جمع شدند و برای دفع ایذاء [1] وی و حفظ و حراست خویش هریک رأیی زدند و تدبیری اندیشیدند. تا اینکه برحسب پیشنهاد موشی همگی تصویب کردند که زنگوله ای حاضر سازند و گربه را بگیرند و انرا در گدنش بیاویزند تا در نتیجه هر موقع آهنگ ایشان کند، از صدای زنگوله قرب جوارش را احساس کنند و خود را از شر پنجه های خونینش رهایی بخشند.
موشی تیزهوش که در کناری نشسته و از آغاز تا انجام لب به سخن برنگشوده بود، برخواست و گفت: رأی شما صواب، ولی از میان این جمع «آنکس که زنگوله را به گردن ببندد کیست؟»
این مثل در موردی به کار رود که جمعی در موضوع امر دشوار یا خطرناکی رأیی زنند و تصمیمی بگیرند ولی در قسمت عمل، هریک بخواهد انجام آن را به عهده دیگری واگذار کند، ولی همگان از اجرای آن دریغ دارند.



منبع: مثل آباد/ رضا شیرازی
پاورقی
1-آزار رساندن
ثبت نظر
نام و نام خانوادگی :
آدرس الکترونیکی:


کانون ارتباطات و تبلیغات فرا