در افسانه های قدیمی آمده است که هزاران سال پیش، در اولین روز آفرینش، وقتی خدا می خواست جهان را خلق کند، اول کوه ها را بوجود آورد و کوه اصلی البرز بود. ریشه های این کوه بزرگ پراکنده شد و از این ریشه ها کوههای دیگر سر برآوردند؛ اما دماوند بزرگترین و باشکوهترین فرزند این رشته کوه است. دماوند در فصله 70 کیلومتری شهر تهران قرار دارد و قله ی آن در بیشتر وقت های سال پر از برف است. در دامنه ی این کوه شهری به نام دماوند وجود دارد که از زمانهای قدیم مردم در آن زندگی می کردند ایرانیان باستان عقیده دارند اولین انسان در شهر دماوند زندگی می کرد. درباره ی دماوند افسانه های زیادی وجود دارد. دیو سپید که به دست رستم کشته شد در دماوند زندگی می کرد و دخترش هنوز در یکی از غارهای دماوند نخ ریسی می کند. بعضی می گویند دماوند خانه ی فرشتگان است. بعضی می گویند جادوگران سراسر دنیا در کوه دماوند زندگی می کنند . بعضی می گویند درون دماوند پر از جواهرات است که مارها از آن حفاظت می کنند در شاهنامه آمده است: ایرانیان ضحاک را که پادشاه ستمگری بود به کمک فریدون در یکی از غارهای دماوند زندانی کردند . ضحاک تا پایان عمر جهان در آن غار خواهد ماند. اما مهمترین افسانه ی مربوط به دماوند، قصه ی آرش کمانگیر است. تورانیان که بزرگترین دشمن ایرانیان بودند، به کشور ایران حمله کردند. پس از جنگ قرار شد یک تیر انداز ایرانی از بالای قله دماوند تیری پرتاب کند و هر کجا که تیر فرود آمد مرز ایران و توران باشد. تورانیان تصور می کردند با این کار ایرانیان بخش زیادی از سرزمینشان را از دست می دهند.آرش پهلوان ایرانی ، بالای قله رفت از خدا یاری خواست، تیر را با همه توانش کشید و رها کرد. تیر او هزار فرسخ رفت و به بدنه درختی اصابت کرد آنجا مرز ایران و توران شد. وقتی به سراغ آرش رفتند مرده بود؛ زیرا جانش را در این تیر گذاشته و پرتاب کرده بود. همه این اسطوره ها کوه دماوند را برای مردم ایران جاودانه کرده است. در چشم ایرانیان دماوند یک کوه نیست ، بلکه نشانه ی استواری آن هاست.
.